غروب استاد تعزیه ی ایران ، استاد علی ترابی را به جامعه ی تعزیه ی ایران  و
 خانواد ی ترابی تسلیت  میگوئیم 
حاج آقا ترابی
یادش گرامی

+ نوشته شده در  ۱۳۹۰/۰۸/۳۰ساعت 18:41  توسط وحید  | 
قسمت آخر تعزیه ی حر از علی ترکان با نی زیبا از عباس صالحی

 

پیشنهاد میکنم حتما دانلود کنید

فایل 3GP باحجم 4.5 مگ

 

+ نوشته شده در  ۱۳۹۰/۰۸/۲۵ساعت 19:27  توسط وحید  | 
زره پوشی حضرت علی اکبر

 

از اسماعیل احمدپور 

شیپور : عباس صالحی

7 دقیقه در 7.3 مگ

+ نوشته شده در  ۱۳۹۰/۰۸/۲۵ساعت 19:25  توسط وحید  | 
شعری زیبا که ابیاتی از آن نیز پیش از پیش خوانی استفاده می شود :


قامتت را چو قضات بهر شهادت آراست
با قضا گفت مشیت که قیام برخاست

راستی شور قیامت ز قیامت خبریست
بنگرد زاهد کج بین اگر از دیده ی راست

خلق در ظل خودی محو و تو در نور خدا
ماسوا در چه مقیمند و مقام تو کجاست؟

هر طرف می نگرم روی دلم جانب توست
عارفم خانه ی حق را که دلم قبله نماست

زنده در قبر دل ما بدن کشته ی توست
جان مائی و تو را قبر حقیقت دل ماست

دشمنت کشت ولی نور تو خاموش نگشت
آری آن جلوه که فانی نشود نور خداست

بیدق سلطنت افتاد کیان را ز کیان
سلطنت، سلطنت توست که پاینده لواست

نه بقا کرد ستمگر نه به جا مانده ستم
ظالم از دست شد و پایه مظلوم بجاست

زنده را زنده نخوانند که مرگ از پی اوست
بلکه زنده است شهیدی که حیاتش ز قفاست

دولت آن یافت که در پای تو سر داد ولی
پادشاه است فقیری که در این کوچه گداست

تو در اول سر و جان باختی اندر ره عشق
تا بدانند خلایق که فنا شرط بقاست

تا ندا کرد ولای تو در اقلیم الست
بهر لبیک ندایت دو جهان پر ز نداست

کشته شد عالم دهری چو تو در عالم دهر
دهر تا روز قیامت شب اندوه عزاست

در غمت اعین و اشیاء همه از منطق کون
هر یکی مویه کنان بر دگری نوحه سراست

رفت بر عرشه نی تا سرت ای عرش خدا
کرسی و لوح و قلم بهر عزای تو بپاست

منکسف گشت چو خورشید حقیقت به جمال
گر بگریند ز غم دیده و مرآت رواست

پایمالی ز عبودیت و من در عجبم
که بدین حال هنوزت سر تسلیم و رضاست

گریه بر زخم تنت چون نکند چشم «فؤاد»
ای شه کشته که بر زخم تنت گریه رواست

+ نوشته شده در  ۱۳۹۰/۰۸/۱۹ساعت 19:29  توسط وحید  | 
تعزیه ی جناب حر - حسن نرگسخانی و ابوالفضل صابری

 

حسینیه چشمه ای ها تهران

۱۸:۳۰دقیقه    در   ۱۲.۳ مگ

تعزیه ی جناب حر - حسن نرگسخانی و ابوالفضل صابری

 

+ نوشته شده در  ۱۳۹۰/۰۸/۱۳ساعت 19:33  توسط وحید  | 
 

جهت تبادل لگو کد زیرا در وب خود قرار دهید و کد لوگوی خود را برای ما ارسال کنید

با تشکر

+ نوشته شده در  ۱۳۹۰/۰۸/۱۰ساعت 0:23  توسط وحید  | 
این نظرسنجی که قرار بود تا آبان ماه ۹۰ به پایان برسه با این نتایج به اتمام رسید :

تاريخ شروع نظرسنجی: 1390/۳/۱

تاريخ اتمام نظرسنجی: 1390/8/30

« بهترین موافق خوان »
 


1- حسن نرگسخانی 23.8%

2- شکرالله جعفری 21.2%

3- عباس جواهری 16.8%

4- رضا مشایخی 9.7%

5- حسن برکتی پور 7.9%

6- رضا حیدری   7%

7- علائدین قاسمی 6.1%

8- محمد رضایی و مظفر قربانی نژاد 2.6%

9- سید حسن گلختمی 1.7%

« بهترین مخالف خوان »
 


1- اسماعیل محمدی31.7%

2- حسن برکتی22.3%

3- رسول خدابخش14.1%
.
.
۳-اکبر اعظمی14.1%

4-سید محمد امینی 10.5%

 5- مسعود حجازی3.5%

6- ملاحسینی2.3%

7-  عزت الله اصغری نژاد1.1%


« بهترین بچه خوان و نوجوان »
 

۱-محمد طوطی             42رای - 71.1%

۲- حمید براتی                5رای - 8.4%
 
۳- بهزاد جعفری              
3رای - 5%


۳- میلاد شیخ حسینی    
 3رای - 5%

۴- رضا امینی                    2رای - 3.3%

۴- ابوالفضل ایمانی منش      2رای - 3.3%

۵- سلیمانی                     1رای - 1.6%

۵- پیمان نصر                   رای - 1.6%

+ نوشته شده در  ۱۳۹۰/۰۸/۰۹ساعت 23:46  توسط وحید  | 
روایت شهادت سید الشهدا  امام حسین علیه السلام و عبدالله بن حسن

سوگنامه :

بعضى از راويان اخبار در بيان شجاعت آن فرزند حيدر كرار، تعجب خود را چنين اظهار نموده اند كه به خدا سوگند، هرگز نديدم كسى را كه دچار لشكر بسيار گرديده و دشمنان بى شمار او را در ميان احاطه نموده باشند با آنكه فرزندان و اهل بيت و اصحاب او شربت مرگ نوشيده و به دست دشمنن مقتول گرديده باشند كه قوى دل تر باشد از حسين بن على عليه السلام . در اين حال بود كه مردان كارزار بر آن جناب حمله آوردند، پس ‍ آن حضرت نيز با شمشير تيز به آنها حمله نمود، چنان حمله اى كه از ضربت شمشير آتشبارش بر روى هم مى ريختند و صف ها را مى شكافتند مانند آنكه گرگى بى باك در ميان گله بزها، به خشمناكى در افتد و حمله بر آن منافقان سنگدل ، آورد هنگامى كه سى هزار نامرد به عدد كامل بودند از پيش روى آن حضرت ، مانند انبوه ملخ ‌ها فرار را بر قرار اختيار مى نمودند. سپس آن امام بى يار در مركز خونين قرار گرفت و فرمود: لا حول و لا قوة الا بالله )). امام ع همچنان با آنها جنگيد تا آنكه لشكر شيطان حايل گرديد در ميان آن حضرت و حرم مطهر رسول پروردگار عالميان و نزديك به خيمه ها و سراپرده ها رسيدند، پس آن معدن غيرت الله ، فرياد بر گروه دين تباه ، زد كه ..........

متن کامل در ادامه مطلب


ادامه مطلب
+ نوشته شده در  ۱۳۹۰/۰۸/۰۵ساعت 11:54  توسط وحید  | 
روایت شهادت حضرت عباس علیه السلام

سوگنامه :

تشنگى بر امام شهيد به غايت شديد گرديد، آنحضرت خود را به بلندى مُشْرف بر فرات رساند تا داخل فرات گردد، در آن حال برادر آن امام ناس جناب ابوالفضل العباس ، در پيش روى آنحضرت حركت مى كرد. در اين هنگام لشكر ابن سعد تبهكار سر راه بر فرزند احمد مختار، گرفتند
مردى از قبيله ((بنى دارم )) تيرى به جانب جناب سيّدالشهداء عليه السّلام انداخت كه آن تير در زير چانه شريف آن شهيد راه دين حنيف محكم بنشست . پس تير رابيرون كشيد و هر دو دست مبارك را در زير چانه مجروح نگاه داشت و چون پر از خون شد، به سوى آسمان انداخت و اين مناجات را به درگاه قاضى الحاجات ، مَرْهَم دل مجروح ساخت كه الها! به سوى تو شكايت مى آورم از آنچه از ظلم و ستم نسبت به فرزند دختر پيغمبرت به جا مى آورند.
شهادت حضرت عباس عليه السّلام 
پس از آن ، شجاع محكم اساس برادرش عبّاس را از او جدا نمودند كه آن روباهان در ميان آن دو فرزند اسداللّه الغالب ، حايل شدند و از هر جانب بر دور جناب ابوالفضل عليه السّلام گردآمدند و ايشان را احاطه نمودند تا آنكه آن كافران غدّار فرزند حيدر كرّار، عباس نامدار را مقتول و قرة العين بتول را در مصيبت برادر، ملول نمودند. امام حسين عليه السّلام در شهادت برادر با جان برابر خود، دُرّهاى سيلاب اشك چو رود جيحون از ديده بيرون ريخت ، و گريه شديد در عزاى آن مظلوم وحيد، نمود.(20) راوى گويد: امام عليه السّلام پس از شهادت برادر گرامى ، آن منافقان را به ميدان جدال و قتال طلبيد و هر كس از آن روباه صفتان اَشرار در مقابل فرزند اسداللّه حيدر كَرّار، مى آمد، امام اَبرار به ضربت شمشير آتشبار، او را به بِئْسَ القرار، مى فرستاد تا آنكه از اجساد پليد آن كُفّار، مقتول عظيمى در ميدان جنگ فراهم آمد ودر آن حال حضرت بدين مقال گويابود: ((اَلْمَوْتُ...))

+ نوشته شده در  ۱۳۹۰/۰۸/۰۵ساعت 11:51  توسط وحید  | 
روایت شهادت حضرت علی اصغر علیه السلام

سوگنامه :

راوى گويد: چون امام مظلومان قتلگاه جوانان و دوستان خود را مشاهده فرمود كه همه بر روى خاك افتاده اند و جان به جان آفرين سپرده اند تصميم عزم فرمود كه با نفس نفيس با گروه بد نهاد، جهاد نمايد و نداى بى كسى در داد كه آيا كسى هست كه از حرم رسول پروردگار عالميان ، دفع شرّ ياغيان و ظالمان نمايد؟ آيا خداپرستى هست كه در يارى ما اهل بيت از خداى متعال بترسد و ما را تنها نگذارد؟
آيا فريادرسى هست ك به فريادرسى ما اميد لقاى پروردگار را داشته باشد؟ آيا اعانت كننده اى هست كه به واسطه يارى ما، به ما
اميدوار شود به ثوابها و اجرى كه در نزد خداى تعالى موجود است ؟
شهادت حضرت على اصغر 
پس زنان حرم و دختران محترم رسول اكرم صداها به ناله و گريه بلند نمودند. آن حضرت با دل پر از حسرت ، به سوى خيمه رجعت نمود و زينب خاتون عليهاالسّلام را فرمود كه فرزند دلبند صغير مرا بياور تا با او وداع نمايم و چون او را آورد، امام مظلوم طفل معصوم را گرفت و همين كه خواست از راه راءفت و كمال مرحمت خم شده او را ببوسد، حرمله بن كاهل اسدى پليد - لَعَنَهُ اللّهُ - از خدا حيا ننمود تيرى به جانب آن نوگل بوستان احمدى انداخت كه تير به گلوى نازك آن طفل معصوم اصابت نمود به طورى كه گويا گلو را ذبح نمايند، گوش تا گوش پاره نمود. پس آن حضرت با كمال غم و حسرت ، به زينب خاتون ، فرمود: اين طفل را بگير؛ پس امام عليه السّلام هر دو دست را در زير گلوى طفل گرفت چون پر از خون شد به سوى آسمان پاشيد، آنگاه فرمود: آنچه كه بر من اين مصائب را آسان مى نمايد آن است كه اين مصيبت بزرگ در حضور پروردگار عادل نازل مى گردد. امام باقر عليه السّلام فرمود: از آن خون طفل معصوم كه امام عليه السّلام به آسمان پاشيد، حتى يك قطره هم روى زمين نيفتاد!

+ نوشته شده در  ۱۳۹۰/۰۸/۰۵ساعت 11:48  توسط وحید  | 
 روایت شهادت حضرت قاسم علیه السلام

سوگنامه :

عکس تعزیه- محمد طوطی 20/5/1390

يكايك مردان اهل بيت رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله يكى بعد از ديگرى روانه ميدان گرديدند تا آنكه جماعتى از ايشان به دست آن بدكيشان به درجه رفيع شهادت رسيدند. پس حضرت سيدالشهداء عليه السّلام آواز به صيحه و فرياد بلند نمود و فرمود: اى عموزادگان من ! و اى اهل بيت من ! صبورى و شكيبايى را شعار خود سازيد و متحمّل بار محنت ، باشيد؛ به خدا سوگند كه پس از اين روز هرگز روى خوارى به خود نخواهيد ديد. راوى گويد: در اين هنگام جوانى بيرون خراميد كه در حُسن صورت و درخشندگى منظر به مثابه پاره ماه بود، با آن گروه بدخواه و بى دين ، به كار جنگ پرداخت . ابن فضيل اَزْدى مَيْشوم ضربتى بر فرق آن مظلوم ، زد كه فرق او راشكافت و آن جوان از مركب به صورت ، روى زمين افتاد و فرياد يا عَمّاهُ برآورد. پس امام عليه السّلام مانند باز شكارى ، خود را به ميدان رسانيد و همچون شير خشمناك بر آن لعين بى باك ، حمله نمود و با شمشير، ضربتى بر اَّن ناپاك ، فرود آورد و آن وَلَدُالزّنا بازوى خود را سپر شمشير امام عليه السّلام نموده و دست نحس اش از مِرْفق قطع گرديد و آن لعين فرياد بلندى برآورد كه همه لشكر فرياد او را شنيدند.
كوفيان بى دين بر امام مبين ، حمله آوردند تا آن لعين را از چنگال شير بيشه هيجا رها نمايند ولى آن ملعون پايمال سُمّ اسبان گرديد و روح نحس اش به جانب نيران دويد. راوى گويد: چون غبار فرو نشست ديدم كه حسين عليه السّلام بر بالاى سر آن جوان ايستاده و او پاهاى خود را بر زمين مى ماليد و امام مى فرمود: از رحمت خدا دور باشند آن گروهى كه تو را كشتند و آنان كه در روز قيامت جدّ و پدر تو با ايشان دشمنى خواهند نمود. سپس فرمود: به خدا قسم ! گران است بر عموى تو كه او را بخوانى و او نتواند تو را جواب دهد و هرگاه بخواهد جواب دهد ديگر دير شده و فايده اى نبخشد. به خدا قسم كه امروز آن روزى است كه خون ريزى در آن بسيار و فرياد رسى ، اندك است . سپس حضرت سيّدالشهداء عليه السّلام جنازه آن جوان را بر سينه خود گرفت و در ميان شهداى بنى هاشم بر روى زمين قرار داد.

+ نوشته شده در  ۱۳۹۰/۰۸/۰۲ساعت 18:41  توسط وحید  |